یه متن خوشمل
خسته ام خسته از تکرار لحظه های تنهایی...
از وجود من و تو....
از وجود درد بی پایان انتظار
کاش سرنوشت جز این می نوشت
کاش می شد از دلتنگی ها گذر کرد و به آرامش رسید
من در رویاهای شبانه ام تو را ملاقات می کنم
حیف از آن که چه قدر کوتاه است دیدار تو و من....
می ترسم شبی برسد که این رویاها به پایان برسد
و دیگر چهره ی زیبایت را در مقابل خود نبینم
گاهی از شدت ناامیدی خنده های بلندی سر می دهم
خنده ی تلخ من از گریه غم انگیز تر است
بدان که قلب من با یاد تو به تپیدن ادامه می دهد
و روزی که تو را از یاد بردم
قلبم از تپش باز می ایستد...
کلمات کلیدی :